...اتحاد ملی و انسجام اسلامی...

سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی

...اتحاد ملی و انسجام اسلامی...

سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی

علل و آثار انسجام اجتماعی

شاخص اجتماعی بودن


چند نفری در یک کشتی نشسته اند که به سوی مقصدی معلوم و مشخصی در حرکت است. آنان می بایست چندماهی را در کنار هم زیست کنند و به قولی یک دیگر را تحمل کنند. هیچ آشنایی با یک دیگر ندارند و تنها عامل گرد هم آمدن آنان مقصد مشترک و تنها وسیله انحصاری یعنی همین کشتی است. آنان کم کم متوجه حضور یک دیگر و خصوصیات و روحیات هم آشنایی بیشتری پیدا می کنند و باب گفت وگو و آشنایی در میانشان به تدریج قوت می گیرد و به دوستی و معاشرت می انجامد. آنان می بایست به گونه ای رفتار کنند تا کشتی به سلامت به مقصد برسد و در مشکلات و چالش های پیش رو همراه و همگام و یاور یک دیگر باشند. برای این که کم تر دچار تنش و درگیری شوند از برخی از خواسته های و نیازهای شخصی چشم می پوشند و در جست وجوی آرامش و یا حفظ آن تا پایان مسیر و رسیدن به مقصد راهکارهایی را شناسایی و به مورد اجرا می گذارند. این گونه است که هم سفر را بر خود آسان می کنند و هم راه را کوتاه.


در این جا تمرکز بر روی فرد یا افراد نیست بلکه معطوف به رفتارهای شماری از افراد است که رفتار جمعی بروز می دهند. البته در روان شناسی اجتماعی این پرسش مطرح است که آیا چیزی به نام گروه و جامعه وجود خارجی دارد یا نه؟


فلوید آلپورت بر این باور است که «پای شما نمی تواند به یک گروه گیر کند» معنای این گفته آن است که گروه ها تنها در ذهن افراد وجود دارند.


به نظر وی، گروه ها و جوامع چیزی بیش از مجموعه مشترکی از ارزش ها، عقاید، اندیشه ها و عادت های افراد نیست که همزمان در ذهن چند نفر حضور دارد. این دیدگاهی است که آیت الله مصباح یزدی آن را برگزیده و در بسیاری از کتب و مقالاتش بر آن تأکید می ورزد. وی می کوشد آیات قرآنی را موافق این الگو و مدل ارایه شده، تحلیل و تبیین کند.


در مقابل دورکیم (1898) و وارینر (1956) برای گروه ها و جامعه هویت مستقلی قایل هستند که باید به آن ها به صورت پدیده های مستقل و یگانه ای در محیط نگریست. به نظر ایشان نمی توان همه رفتارها اجتماعی را به سطح فردی فروکاست و در این سطح به تبیین آن ها پرداخت؛ زیرا جنبه ها و وجوه منحصر به فرد و یگانه ای در گروه و جامعه مستقل از افراد و اشخاص وجود دارد. علامه طباطبایی(ره) در کتاب المیزان و شهید مرتضی مطهری(ره) در کتاب جامعه و تاریخ این دیدگاه را مدل و الگوی خوبی برای تفسیر و تبیین بسیاری از آیات قرآن می یابند که می تواند به آسانی مسایلی چون اجل امت ها را توضیح دهد.


احتمالا موافق این هستیم که بسیاری از فعالیت های زندگی ما متضمن تعامل ما با افراد دیگر است. خانواده، همکاران و مانند آن ها همگی شامل تعامل هایی میان یک گروه از افراد است. در روان شناسی اجتماعی ثابت شده که نفوذ اجتماعی چگونه رفتار فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. این خود بیانگر تأثیرات جامعه و گروه بر فرد است که می توان از آن به پدیده مستقلی به نام جامعه پی برد. بسیاری از مردم در حضور گروه و جمع احساس ترس و اضطراب می کنند که این خود نشانه دیگری از تأثیر چیزی به نام گروه و جامعه برفرد است؛ در حالی که همین شخص در برابر تک تک این افراد چنین حالتی ندارد.


مشخصه های گروه و جامعه


جامعه همان گروه بزرگ با هدفی والاتر و برتر است که به شکل ملت- کشور و ملت- دولت سازماندهی می شود. این افراد به شکل جامعه و ملت سازماندهی می شوند تا فعالیت های مشخصی را برای رسیدن به اهداف و مقاصد یکسانی در تعاملات روزانه خود نشان دهند. ادراک های مشترک و پیوندهای عاطفی و وابستگی های متقابل و نقش های اجتماعی آنان را بیش از پیش به یک دیگر وابسته می کند و نوعی وحدت و یک پارچگی را در میان آنان تشدید می نماید.


مفهوم انسجام اجتماعی


در روان شناسی اجتماعی از پدیده ای به عنوان روح نزدیک بودن و یا عدم آن در یک جامعه و یا گروه سخن می گویند که اثر مهمی روی رفتار افراد جامعه به جا می گذارد. در گروه های اجتماعی می توان به آسانی این مسئله را شناسایی و آثار و پیامدهای وجودی و ملموس آن را ردگیری کرد. به عنوان نمونه، برخی از مفسران ورزشی از تیم هایی نام می برند که بهترین مواد (نفرات تیمی و ستارگان به نام فوتبال) را در اختیار دارند، اما نمی توانند این مواد را به هم بچسبانند. در چنین مواردی، این احتمال وجود دارد که فقدان نزدیکی یا حتی وجود دشمنی نهان در میان برخی از اعضای تیم در عملکرد رضایت بخش تیم ورزشی اختلال ایجاد می کند. برای توصیف چنین وضعیت و ویژگی در میان یک تیم ورزشی یعنی فقدان نزدیکی میان افراد گروه از اصطلاحات چندی چون فقدان احساس یگانگی و یا اقلیم عاطفی سخن می گویند. بیش ترین اصطلاحاتی که در این جا از سوی مفسران و روان شناسان اجتماعی به کار می رود اصطلاح فقدان انسجام در میان اعضای تیم است.


در تعریف انسجام می گویند که ویژگی ای است که در آن نیروی اعمال شده بر اعضا و جامعه برای ماندن در گروه بیش از کل نیروهایی است که می کوشد آنان را به ترک گروه وادار سازد و انسجام ایشان را از میان بردارد.


به سخن دیگر، گروه ها و جوامع ایی که در آن ها اعضا یک دیگر را دوست دارند و می خواهند در حضور یک دیگر باقی بمانند و فعالیت کنند، گروه ها و جوامع منسجم هستند. چنان که گروه ها و یا جوامع ایی که اعضای آن به یک دیگر جذب نشده اند، جوامع از هم پاشیده ای هستند که از نظر سطح انسجام در پایین ترین حد خود قراردارند.


آثار انسجام اجتماعی


از آن جایی که اعضا و یا جوامع ایی که جذب گروه و یا ائتلاف خاصی می شوند، سخت تر کار می کنند تا به هدف های ائتلاف برسند، انسجام آنان معمولا با باروری بیش تری همراه است. به این معنا که اعضای گروه و یا جوامع ایی که به طور کامل از انسجام برخوردارند در مقایسه با اعضا و جوامع ایی که دارای انسجام کم تری هستند، امکان بیش تری دارند تا به هدف خود دست یابند؛ زیرا توافق آنان موجب می شود تا نوعی ارتباط عاطفی در میان آنان برقرار گردد. به سخن دیگر، در جوامع با انسجام قوی نوعی موافقت پدید می آید. یک دلیل برای این موافقت و همدلی این است که همگونی در جوامع و گروه های منسجم مورد تأکید دایمی قرار می گیرد. وقتی شما اعضای یک گروه را دوست بدارید، ممکن است تمایل بیش تری در سازش با عقاید آنان داشته باشید و این باور را خواهید داشت که هماهنگی، احساس های خوبی را که در گروه و جوامع منسجم وجود دارد، افزایش می دهد.


نتیجه نهایی انسجام، یکپارچگی گروه و جوامع هم هدف است. در این صورت توافق و هماهنگی بیشتری از سوی گروه ها و جوامع روی موضوع ها و پدیده ها رخ می دهد و نتیجه آن کارایی بیش تر است به طوری که فرآیند زمانی رسیدن به هدف و مقصد کاهش می یابد و افراد جامعه با آرامش و امنیت روانی بهتری فعالیت می کنند؛ زیرا امید دست یابی به موفقیت در آنان افزایش یافته و فعالیت ها از سوی اعضا مفید و سازنده ارزیابی می شود. افزایش امید در جوامع و اعضای گروه یکی از مهم ترین عوامل روانی در پیشرفت جوامع و رسیدن به اهداف والاتر است.


افزایش نفوذ از دیگر آثار و کارکردهای انسجام گروهی یا اجتماعی جوامع است. مفهوم نفوذ آن است که کسی توان تاثیر قرار دادن دیگران را از طریق گفتار و رفتار خود دارا باشد. هنگامی که در عرف از نفوذ اجتماعی سخن به میان می آید به این معنا است که او یا با پول خود و یا از طریق دوستی و آشنایی توانایی انجام کارهایی را دارد که از همه کس بر نمی آید. هنگامی که در روان شناسی اجتماعی از نفوذ اجتماعی شخص و یا گروه سخن گفته می شود منظور توان همرنگ کردن افراد باگروه و مهار و کنترل آنان از سوی گروه است. در روابط بین الملل، جوامع و ملت هایی منسجم نیز از چنین خصوصیتی برخوردارند. هنگامی که ملت ها و جوامع منسجم بخواهند کاری را پیش ببرند راحت تر و آسان تر از ملت ها و جوامع غیرمنسجم به هدف دست می یابند. این گونه است که فشار روانی اعمال شده از سوی ملت های منسجم بیش از فشاری است که از سوی ملت ها و جوامع غیرمنسجم و پراکنده اعمال می شود. از این رو می توان از قدرت نرم جوامع منسجم سخن گفت. قدرتی که با کم ترین هزینه بیش ترین و بزرگ ترین بهره را به همراه خواهد داشت.


از این جا با کارکرد دیگری از انسجام جوامع رو به رو می شویم. جوامع منسجم همان اندازه که می توانند اعمال نفوذ بر دیگر جوامع داشته باشند و آنان را با خود همراه ساخته و اهداف و مقاصد خود را به کرسی بنشانند، می توانند در برابر فشارهای گروه ها و جوامع رقیب به آسانی مقابله کرده و از برخورد با آن برآیند و یا دفع کنند. در برخی از موارد این قدرت نرم است که به عنوان بازدارنده عمل کرده و از فعالیت و تلاش های رقیب می کاهد و یا رفع می کند به گونه ای که از همان آغاز به سراغ اعمال فشار نمی روند.


تلاش های جوامع رقیب هنگامی موفقیت آمیز خواهد بود که جوامع از انسجام کم تری برخوردار باشند. از این رو در بحث از علل و عوامل انسجام و همدلی می بایست بر روی علل و عواملی تاکید کرد که بتواند نیروهای اعمال شده بر اعضا برای ماندن در گروه و ائتلاف را بیش از کل نیروهایی قرار دهد که می کوشد تا آنان را به ترک ائتلاف و اتحاد وادار سازد و جلوی انسجام و تقویت آن را بگیرد.


به سخن دیگر افزایش همدلی (الفت و محبت درونی و عاطفی) به جای همرنگی (اتحاد تحت فشارهای بیرونی) و یا هم نوایی (منفعت مشترک) نفوذ جوامع منسجم را از دو جهت تقویت می کند. از یک سو تاثیرگذاری و یا درجه نفوذ آنان را برای اعمال قدرت نرم افزایش می دهد و از سوی دیگر با اعمال قدرت های ضدانسجام بیرونی مقابله می کند و از تاثیرگذاری آن کاسته و یا باز می دارد.


بنابراین به جای همرنگی که تحت تاثیر فشارهای بیرونی نوعی از انسجام غیرواقعی و همراهی و تسلیم را فراهم می آورد، و یا به جای هم نوایی که همانند اشتراک سرمایه داران و هم گرایی در جلب و کسب منافع است و پس از رسیدن به منفعت از هم فرو می پاشد، همدلی می نشیند که به معنای تسلیم واقعی در برابر اهداف گروه و جامعه و یا جوامع منسجم است.


گروه ها و جوامع منسجم هرگز تظاهر به متابعت نمی کنند که در باطن با دشمن همراهی و همگامی کنند و به منافع و اهداف جوامع خود ضربه زنند. در صورتی که عامل هم گرایی، همرنگی یا هم نوایی باشد، احتمال تظاهری متابعت از گروه و جوامع افزایش می یابد و در صورت برداشتن عالم (فشار بیرونی) یا رسیدن به هدف کوتاه (نوایی و دارایی مطلوب) از گروه و جامعه جدا و به جرگه مخالفان می پیوندد. در جوامع مدرن عامل مهم ائتلاف های بین المللی را می توان همرنگی (تحت اعمال قدرت و زور سخت) یا هم نوایی (منافع مشترک) دانست. از این رو به سرعت این گونه ائتلافات با کوچک ترین تغییر در متغیرات و یا تغییر ماهیت از هم فرو می پاشد.


علل و عوامل انسجام


دانسته شد که عوامل چندی،گروه ها و جوامع را به هم نزدیک می کند. یکی از این عوامل هم نوایی است. در جهان امروز از اصلی ترین عوامل همگرایی، اتحاد و ائتلاف می توان به دو عامل هم نوایی و همرنگی اشاره کرد. کشورهای توسعه یافته، ائتلافات خود را برپایه هم نوایی سامان می دهند و به این شیوه رقیبان اصلی جهانی خود را از صحنه رقابت ها حذف می کنند.


در هم نوایی عقاید نقش مهمی بازی نمی کند. افراد یا جوامع مختلف می توانند با عقاید گروه همراه شوند و ممکن است چنین همراهی را از نظر اعتقادات بروز ندهند. بنابراین لزومی نیست تا گروه از عقاید مشترکی پیروی کنند و از نظر بینشی همراه باشند و یا حتی معتقد به درستی عقاید دیگری باشند؛ زیرا اگر این فرد و یا جامعه در موقعیت دیگری قرار گیرد چه بسا به صورتی کاملا متفاوت عقیده متضادی را بپذیرد و به آن پای بند باشد. از این رو می تواند دمکراسی با دیکتاتوری و سرمایه داری با نظام ضد سرمایه داری گرد هم آیند و ائتلافی را شکل بخشند.


همرنگی دومین عامل در ائتلاف و اتحاد گروه ها و جوامع مدرن کنونی است؛ به این معنا که افراد و یا جوامع ای در برابر قدرت سخت تسلیم فشارها می شوند و خود را با آن جوامع همرنگ می کنند تا حفظ شوند. در حقیقت جامعه ای با جوامع دیگر همرنگ می شود که تقاضای مستقیمی برای پذیرش همراهی و همگامی با آنان را مطرح می سازد و فرد و یا جامعه می بایست تسلیم این فشار شده و با گروه همراه گردد. این همان همرنگی است که تحت فشارهای بیرونی و قدرت سخت ایجاد می شود. کسان یا جوامع ای که روی خوش به این درخواست مستقیم نشان ندهند به صورت های مختلف منزوی و از حقوق و مزایای مسلم خود محروم گشته و گاه تنبیه و مجازات می شوند. شاید اصطلاح محور شرارت برای بیان این موقعیت مصطلع شده باشد که بیرون از به اصطلاح اجماع جهانی قدرت و زور سخت، گروه و یا جامعه ای نمی خواهد تسلیم این فشار بیرونی شده و همرنگ آنان گردد.


گروه های فشار برای همرنگی از استقلال رای به شدت ابراز انزجار می کنند. چنین رفتاری از سوی گروه فشار ناهم نوایی و یا ضد هم نوایی خوانده می شود. این پاسخ ها به اعمال فشار همانند مخالف با خواسته های اکثریت و یا اجماع جهانی ارزیابی می شود و به عنوان مخالفان از همرایی با جوامع جهانی منزوی می گردند؛ زیرا این گونه رفتارها با هنجارهای آنان مغایر است.


عوامل انسجام و وحدت واقعی، عواملی هستند که ما از آن ها به عنوان همدلی یاد می کنیم. ریشه های همدلی را می توان در بینش (عقاید) و نگرش (روش های ملی و راهکارها و سازوکارهای رسیدن به هدف) و نیز عواطف و احساسات (ابعاد روان شناختی) جست وجو کرد.


به نظر می رسد که همدلی اگر ریشه در بینش نه روش ها و عواطف داشته باشد، موثرتر، پایدارتر و واقعی تر است؛ زیرا روش ها و سازوکارها که از آن به مکانیزم عمل یاد می شود می تواند دستخوش تغییر گردد؛ چنان که عواطف و احساسات نیز از پایه های سست و ضعیف تری نسبت به دو عامل پیشین برخوردار می باشند و تغییر چنان که از واژه قلب برمی آید در آن امری طبیعی است؛ اما بینش ها و عقاید که فرآیند زمانی طولانی را می طلبد تا پدیدار شود، بازتاب و آثار آن نیز به نوبه خود از پایداری بیش تری برخوردار است و به زودی دگرگون نمی شود. از این رو قرآن مسئله ایمان را از عوامل اصلی و بنیادین انسجام میان افراد و گروه ها و جوامع انسانی برشمرده است.البته نگرش نیز به جهت فرآیند دست کم طولانی در پدیداری از نوعی ثبات نسبی برخوردار می باشد که می تواند خود عاملی برای انسجام کم رنگ تر به شمار آید.عامل تهدید نیز یکی از عوامل انسجام گروه و یا جوامع است. گروه و جوامع به طور طبیعی در برابر تهدیدها منسجم می شوند. البته این انسجام به جهت ماهیت عامل، از استحکام و قوام کم تری برخوردار بوده و بسیار شکننده می باشد. از این رو ائتلاف گروه ها و جوامع بر پایه تهدید مشترک نوعی سست از انسجام شمرده می شود. در ضمن واکنش اعضا و جوامع از جهت نوع و چگونگی و نیز شدت و ضعف انسجام بستگی به ماهیت تهدید و میزان و شدت و ضعف آن دارد.


علل انسجام از نظر قرآن


اگر بخواهیم از نظر ارسطویی به این مسئله بنگریم می توانیم چهار علت اصلی را در مسئله انسجام بر پایه قرآنی ردگیری کنیم. به این معنا که می توان علت فاعلی، مادی، صوری و غایی را در آیات قرآن شناسایی و تبیین کرد.علت فاعلی انسجام از نظر قرآن کسی جز خداوند نیست؛ زیرا قرآن خداوند را به عنوان منشای ایجادی انسجام در راس علت العلل قرار می دهد. در منظومه ای که قرآن برای بینش و تفکر انسانی ترسیم و تصویر می کند، خداوند محور و مرکز همه فعل و انفعالات است. این به معنای پذیرش جبر نیست، بلکه بیانگر هدایت و ربوبیت خداوند بر همه هستی به طور کلی و جزیی و اعمال قدرت کامل اوست به طوری که چیزی بیرون از ملک و قدرت او قرار نمی گیرد و همه در احاطه علمی و عملی او می باشند. از این رو در تعبیرات قرآنی و نیز نبوی و ولوی (ولایتی) سخن از بین الامرین یعنی فاز سومی غیراز جبر و اختیار است. بنابر این نگرش و رویکرد، خداوند به عنوان منشا و علت فاعلی و اصلی انسجام امت شناسایی و معرفی می شود.


اگر مسافران کشتی را هدف واحدی گرد آورده باشد؛ در این جا یعنی انسجام اسلامی بیش از هدف به عنوان علت غایی می توان علت مادیی نیز شناسایی کرد و از آن سخن گفت. خداوند به عنوان علت فاعلی و منشای انسجام اسلامی موجبات اشتراک در عقاید را فراهم می آورد و همه را تحت عنوان عقاید توحیدی اسلام سامان دهی می کند. کسانی که بر کشتی اسلام سوار شده اند با فاعلیت خدا این کار را می کنند. آنان از همان آغاز به نوعی شناخت از خود و هستی و دیگرانی می شوند که با آنان هم سفرند. عقاید مشترک و بینش توحیدی به عنوان علت مادی عمل می کند.


علت صوری که می توان از آن در انسجام اسلامی سخن گفت علل و عواملی است که در آیات متعدد قرآن بر آن تاکید شده است تا ائتلاف و انسجام اسلامی معنا و مفهوم دیگری یافته و از قدرت و توان بالاو برتری برخوردار گردد. از جمله این علل صوری می توان به معاونت در نیکی ها و تقوا یاد کرد که در آیه تعاونوا علی البر و التقوا بر آن تاکید شده است.


نکته جالب در آیات قرآنی آن است که اسلام در همه چیز نگاه جامع و کامل به مسئله می اندازد. از آن جایی که انسان اسلام و قرآن برنامه هایش جمع میان دین و دنیا، دین و سیاست، دین و زندگی و مانند آن است در کنار نیکی به تقوا اشاره می کند. امر به معروف و نهی از منکر همانند کارهای دیگری چون انفاق و معاونت و کمک به برادران دینی به این معنا و مفهوم است که زندگی دنیایی انسان با آخرت گره خورد و جدایی ندارد. هرچند که برای هر یک از امور معنوی و به ظاهر اخروی می توان آثار و پیامدهای دنیوی و مادی بیان کرد ولی تاکید ما براین است که اسلام در یک منظومه به مسایل می نگرد و هرگز میان آنان گسست و جدایی نمی اندازد.

منبع:http://www.abna.ir

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:50 ب.ظ http://hablolmatin.parsiblog.com

سلام
صالح جان مطلب جالبی نوشتین ...
اگر اتحاد ملی داشتیم و همه با هم بودیم اونوقت میشه به پیشرفت کشور امیدوار بود مثل سالهای سخت اول انقلابمون و الان با شدت گرفتن تحریم ها و تهدید ها باید بیش از پیش در حفظ اتحاد کوشش کنیم و فضای تخریب و توهین را از جامعه حذف کنیم...
امیدوارم موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد